شهریا را بگو دگر نکشند


زانچه کشتند بیشتر نکشند

بس بود انچه پیش از این کشتند


بازگو بعد ازین دگر نکشند

تو بشر دوستی ومی دانی


که بشر دوستان بشر نکشند

گرچه خیر بشر به دفع شر است


بشر از بهر دفع شر نکشند

من زقلب تو اگهی دارم


که تو خواهی که یکنفر نکشند

ما که ضد رژیم کشتاریم


دوست داریم بی ثمر نکشند

کشتن بی شمار بی ثمر است


حکم فرما که بی ثمر نکشند

می کشند از سران شر و فساد


ولی البته سر بسر نکشند

این جگرگوشگان پدر دارند


پیش چشم پدر پسر نکشند

این پدر کشتگان پسر دارند


پیش چشم پسر پدر نکشند

اصل فتنه بود فساد محیط


فتنه تا هست فتنه گر نکشند

فاسد ار کشتنی بود برگوی


که چرا دزد سیم و زر نکشند؟

دزد بدتر زخائن است، از چیست


دزد از خائنان بتر نکشند؟

کشتن خائن وطن چه ثمر


دزد مال وطن اگر نکشند؟

این خیا نت اثر از ان دزدی است


تا موثر بود اثر نکشند

شجر ظلم بار کفر آرد


بار با قی است تا شجر نکشند

ریشۀ ظلم با ید از بن کند


ریشه تا هست برگ وبر نکشند